ترکیب درست فرمان و نفوذ سگ
برای اینکه یک سگ آموزش دیده بتواند با موفقیت یک رفلکس شرطی کلاسیک را تشکیل دهد، تعدادی شرایط لازم است.
اول از همه، سگ باید سالم باشد و خسته نباشد، که عملکرد خوب قشر مغز را تضمین می کند. محل آموزش باید برای سگ آشنا باشد و بنابراین باعث ایجاد یک واکنش نشانگر و حتی کمتر یک واکنش غیرفعال – دفاعی نشود. بسیار مهم است که هیچ محرکی وجود نداشته باشد که باعث رفتار ناسازگار با اعمال و مهارت هایی شود که به سگ آموزش داده می شود. به عنوان مثال، دو نفر دیگر در کنار سگ در حال آموزش مشغول بازی یا دعوا هستند. سگ، در حال حاضر، باید انگیزه ای ابراز شده (غذا، بازی، دفاعی) داشته باشد که بر اساس آن آموزش و تشکیل یک رفلکس شرطی آغاز می شود. این به سگ در یک موقعیت آموزشی کمک می کند تا روی کار متمرکز شود و رابطه علت و معلولی را درک کند که دقیقاً در رفلکس شرطی منعکس می شود. همین انگیزه پاداش را برای سگ قابل توجه می کند و عمل صحیح را تقویت می کند.
بعد از اینکه مربی سگ مکان و زمان مناسب را برای درس انتخاب کرد و همچنین به وضعیت انگیزشی سگ توجه کرد، می توانید آموزش را شروع کنید. اکنون تکنیک تأثیرگذاری بر سگ و ترکیب صحیح فرمان و نفوذ حرف اول را می زند.
از آنجایی که ترکیب فرمان و نفوذ تابع قوانین مشابهی است که ترکیب یک محرک شرطی با یک محرک غیرشرطی دارد، در هر کتاب درسی GNI اطلاعات زیادی در مورد این موضوع وجود دارد. به عنوان یک قاعده، در چنین کتاب درسی یک فصل یا پاراگراف به نام شرایط تشکیل یک رفلکس شرطی کلاسیک وجود دارد. به عنوان مثال، کتاب درسی “مبانی فیزیولوژی فعالیت عصبی عالی” نوشته A.V. کوگان. در زیر نقل قول هایی از این کتاب درسی در گیومه آورده شده است.
عدم وجود محرک های خارجی
« هر تحریک خارجی، به عنوان مثال، یک صدای غیرمنتظره، یک واکنش نشان دهنده ایجاد می کند. سگ هوشیار می شود، در جهت صدا می چرخد و مهمتر از همه، فعالیت فعلی خود را متوقف می کند. در طبیعت، بسیاری از چنین حوادثی بر روند شکل گیری رفلکس های شرطی در حیوانات تأثیر می گذارد. یک محیط حواسپرتی، بهرهوری و عملکرد ذهنی فرد را کاهش میدهد.»
تصادفی نیست که مرسوم است که در یک محیط به اصطلاح مصنوعی تخلیه شده شروع به تمرین کنید. و به تدریج با معرفی محرک های حواس پرتی، محیط را به سطحی می رساند که با هنجار مطابقت دارد و یا حتی روی آن همپوشانی دارد.
در عین حال، ادامه آموزش سگ با استفاده از تحریک و اصلاح صحیح بسیار مهم است. اغلب اتفاق می افتد که سگ در یک محیط آرام دستورات را به خوبی انجام می دهد، اما در شرایط سخت به خوبی کار نمی کند. مربی شروع به ارائه دلایل خاصی برای توضیح این موضوع می کند. با سگ وارد دیالوگ می شود و از آن آزرده می شود. به جای آموزش در مورد ویژگی های خاص یک نژاد خاص یا یک سگ خاص صحبت می کند.
در واقع در هر موقعیت جدید لازم است دوباره به طور خلاصه سگ را آموزش داد. مسیر را از مرحله اول تا آخرین مرحله تکرار کنید. به همین دلیل است که مربی باید به خوبی بداند که سگش بر اساس چه طرحی چگونه ساخته می شود.
محرک شرطی باید بر عمل محرک غیرشرطی مقدم باشد.
زمانی صحیح است که مربی اول دستور بدهد و بعد روی سگ تاثیر بگذارد. یعنی ترکیب فرماندهی و نفوذ بازتولید می شود .
“اگر تقویت شروع به قبل از محرک بی تفاوت کند، آنگاه رفلکس شرطی را می توان با دشواری زیادی توسعه داد، تنها با انجام تعدادی اقدامات خاص. این قابل درک است، زیرا اگر ابتدا به سگ غذا بدهید و سپس سیگنال غذا بدهید، به طور دقیق نمی توان آن را سیگنال نامید، زیرا در مورد رویدادهای آینده هشدار نمی دهد، بلکه گذشته را منعکس می کند.
از نظر شماتیک به این صورت است:
“در عین حال، رفلکس بدون شرط تحریک سیگنال را سرکوب می کند و از تشکیل یک رفلکس شرطی به چنین محرکی جلوگیری می کند.”
یعنی تأثیر و پاسخ به آن چنان تأثیری بر سگ می گذارد و تمام منابع توجه او را به خود اختصاص می دهد که فرمان صرفاً به یک پس زمینه بی اهمیت و پچ پچ های خالی مربی تبدیل می شود. به عنوان مثال، مربی قلاده سگ را به سمت بالا می کشد، سگ می نشیند و بعد از آن دستوری را می گوید. در این حالت، کل ادراک سگ از موقعیت، یا اگر بخواهید، تمام افکار او با احساس این تند تند مسدود شده است و به سادگی جایی برای درک فرمان وجود ندارد.
برای مربی، این وضعیت به عنوان تأثیر – فرمان – واکنش (رفتار) ارائه می شود . مربی مطمئن است که به سگ آموزش می دهد تا به یک فرمان پاسخ دهد. برای یک سگ، این وضعیت مانند یک ضربه – واکنش (رفتار) به نظر می رسد . دستور سگ در نظر گرفته نمی شود. سگ یاد می گیرد که به نفوذ پاسخ دهد، اما یاد نمی گیرد که به یک فرمان پاسخ دهد.
بی تفاوتی محرک سیگنال
محرک سیگنال نباید باعث ایجاد یک واکنش جهت گیری قابل توجهی شود که در تشکیل یک رفلکس شرطی اختلال ایجاد کند. با این حال، هر محرک جدید یک واکنش نشانگر را برمی انگیزد. بنابراین، برای از دست دادن تازگی خود، باید دوباره اعمال شود. تنها پس از اینکه واکنش نشانگر عملا خاموش شد یا به مقدار ناچیز کاهش یافت، تشکیل یک رفلکس شرطی آغاز می شود.
این قانون، همانطور که در کتاب درسی فرموله شده است، یک مورد خاص از قانون گسترده تر است که یک سیگنال نباید باعث واکنش رفتاری شود که با رفتار در حال توسعه ناسازگار است.
به عنوان مثال، یک مربی که با یک سگ بازی می کند، آن را تشویق می کند و مدام تکرار می کند: “ببخش، بده، بده!” و به بازی با سگ ادامه می دهد. هنگامی که چنین مربی شروع به آموزش دادن به سگ می کند که شی را به دستانش بدهد، استفاده از دستور “give” در توانایی سگ برای انجام این عمل ساده اختلال ایجاد می کند. با این دستور با یک مبارزه فعال برای اسباب بازی همراه است که با دادن اسباب بازی به دست مربی سازگار نیست.
غلبه قدرت تحریک ناشی از تقویت.
“برای توسعه یک اتصال موقت، نسبت قدرت سیگنال و واکنش تقویت کننده اهمیت زیادی دارد. برای اینکه یک ارتباط موقت بین آنها ایجاد شود، کانون تحریک ایجاد شده توسط دومی باید قوی تر از کانون تحریک ایجاد شده توسط محرک شرطی باشد. نیاز به شدت قابل توجهی از تحریک یک واکنش تقویت کننده معنای بیولوژیکی عمیقی دارد. در واقع، یک رفلکس شرطی یک واکنش هشدار دهنده به سیگنالی در مورد رویدادهای مهم آینده است. اما اگر محرکی که آنها میخواهند سیگنالی بسازند، حتی مهمتر از محرکهایی است که به دنبال آن میآیند، آنگاه این محرک خود باعث واکنش متناظر بدن میشود.»
به عنوان مثال، یک مربی با چنان تهدید و پرخاشگری دستور “ایستادن” را می دهد که سگ آنچه را که اتفاق می افتد نه به عنوان یک موقعیت آموزشی، بلکه به عنوان یک درگیری درک می کند. سگ با در آغوش گرفتن زمین تسلیم خود را نشان می دهد. قرار دادن آن در این شرایط دشوار است. هر چه مربی عصبانی تر شود، برای او سخت تر می شود.
از نظر شماتیک، به نظر می رسد – تاثیر. چنین سیگنالی دیگر یک محرک شرطی نیست، زیرا باعث یک واکنش دفاعی غیرفعال می شود و می تواند به عنوان یک محرک غیرشرطی یک واکنش ناسازگار با اجرای فرمان در نظر گرفته شود. حالت دیگر زمانی امکان پذیر است که لحن به گونه ای باشد که به جای یک سیگنال بی تفاوت یا فراخوانی برای نظم و انضباط، فرمان، با آهنگ آن، تحریک سگ به ارتباط غیررسمی با مربی باشد. پس از فرمان، سگ شروع به بازی و نوازش به سمت مربی می کند. و اگر سگ همچنان در این حالت باقی بماند ، حتی اگر در موقعیت مورد نظر ثابت شود یا اقدام لازم را انجام دهد ، همه اینها زمینه ای است که در برابر آن مشغول تجارت خود است. در این مورد، اثر یادگیری حداقل است.